کانون دفاع ازحقوق کودکان (ADCR)

Association for Defence of Children Rights

کانون دفاع ازحقوق کودکان (ADCR)

Association for Defence of Children Rights

روز جهانی کودک در سنندج با شکوه برگزار شد

مردم شهر سنندج امروز به مناسبت روز جهانی کودک ودر دفاع از حقوق کودکان مراسم باشکوهی را برگزار کردند. شرکت کننده گان در این مراسم  صدها تراکت تبلیغی و پلاکاردهایی در دفاع از حقوق کودک ، علیه خشونت و کودک آزاری با خود حمل میکردند و پلاکاردهایی در دفاع از زندگی کودکان جامعه در محل  مراسم نصب شده بود.

دراین مراسم صدها کودک و نوجوان در فستیوالهای شاد: موسیقی، رقص، ایستگاه نقاشی و بازیهای تفریحی که برای حمایت از حقوق کودکان از "طرف کانون دفاع از حقوق کودکان" سازماندهی شده بود شرکت کردند. فعالان کانون دفاع از حقوق کودکان با مردم در مورد مسایل کودکان صحبت کردند. تراکت ها و اوراق تبلیغی کانون درمیان مردم توضیع شد و کودکان و نوجوانان به شادی و رقص پرداختند. جوانان برای کودکان گیتار نواختند . موزیک های مدرن و موسیقی برای کودکان پخش شد. کودکان ونوجوانان شعر و دکلمه خواندند و فعالان حقوق کودک از تریبون محل مراسم درمورد مسایل و مشکلات کودکان قربانی خشونت ، کودکان کار و تبعیض برای حاضرین سخنرانی کردند. درپایان این مراسم قطع نامه ای با 15 ماده از تریبون محل مراسم قرائت شد و اوراق این قطع نامه در اختیار شهروندان قرار گرفت. مردم حاضر در محل مراسم مفاد قطع نامه را با کف زدن و تشویق مورد تایید خود قرار دادند.

مردم از ساعت 3.30  بعد از ظهر روز سه شنبه 16 مهرماه ( 8 اکتبر 2013 )  از بسیاری از محلات شهرسنندج به طرف مراسم در بزرگ راه چمران  محل پارک آی تی  رهسپار شدند.  این مراسم تا ساعت 6.30 دقیقه ادامه داشت.

در تجمع روز جهانی کودک پلاکاردهایی در رابطه با حقوق کودکان نصب شده بود. مضامین این پلاکاردها عبارتنداز: کودکان باید در اولویت مسایل دولت و جامعه قرار بگیرند، استثمار کودکان ممنوع، ازدواج با فرزند خوانده یعنی اذیت و آزار کودکان تحت سرپرستی ، ما خواهان لغو مصوبه ازدواج سرپرست با فرزند خوانده هستیم. خشونت برکودکان ممنوع ...

روابط عمومی کانون دفاع از حقوق کودکان

16 مهر ماه 1392 












نظرات 2 + ارسال نظر
مانی فانی چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 02:06 ب.ظ

وقتی بزرگتر می شویم با قوانین اجتماعی، باید ها و نباید ها، سنت ها و سنت گریزی ها، حرمت ها و بی حرمتی ها، فرهنگ ها و ضد فرهنگ ها بیشتر آشنا می شویم، پس وقتی ظلمی می بینیم و یا تحت ستم قرار می گیریم با استفاده از دانسته هایمان، با مدد گرفتن از عقل بسط یافته مان به مبارزه با آن برخواهیم خواست و حق خود را خواهیم گرفت و یا حتی اگر بر خلاف این قوانین عملی انجام دادیم متعاقبا مورد بازخواست و تنبیه قرار خواهیم گرفت، اما فراموش نکنیم هم زمان در اطراف ما موجودات نازنین کوچکتری در حال حیات هستند که نه با قوانین اجتماعی آشنایی دارند و نه حتی باید ها و نباید های چندان واضح و روشنی در ذهن دارند ، همان هایی که گاهی یک آبنبات کوچک تمام خوشبختی دنیایشان می شود و با یک عروسک مهربان ترین مادر دنیا و با یک ماشین اسباب بازی بهترین راننده دنیا می شوند، اما متاسفم که در همین لحظه که به اوج احساسات نوشته ام می رسم بلافاصله به یاد می آورم کودکانی را که به واسطه همین دنیای پاک و بی غل و غش مورد سوء استفادهء آدم های کثیفی قرار می گیرند که طاقت درک سادگی و زیبایی را ندارند و بی رحمانه دنیای آرام کودکی بی گناه را در جهت ارضای تمایلات حیوانی خود به غوغا کشانده و طوفانی به پا می کنند که غالبا قایق کوچک و ظریف آنها را در چشم بر هم زدنی فرو خواهد شکست، قایقی که می توانست روزی کشتی عظیمی در دریای زندگی باشد در همان ابتدا چنان ضربه ای می خورد که تا آخر عمر وی را تحت تاثیر قرار خواهد داد، چه بسیار کودکان و نوجوانانی که خیلی زود بزرگ شدند و حسرت کودکی کردن را با خود به گور بردند و چه بسیار دخترانی که به جای بازی با عروسک هایشان مجبور به بازی با فرزندان خود شدند و چه بسیار پسرانی که جای ماشین بازی، کارگرانی تمام وقت شدند.
نکته دردناک آنجاست که وقتی بزرگسالی با دیدن این بی عدالتی ها و ظلم ها به پا می ایستد و تلاش می کند در جهت احقاق حق کودکان سرزمین ایران گام بردارد ناگهان با قوانینی روبرو می شود که برای هر عادل منصفی پر واضح می شود که دلیل این حجم از بی بند و باری و ظلم چیست: "کودکان سرزمین ما حق دفاع از خود را ندارند" یا اگر بخواهم منصفانه تر بگویم در قانون ما هر جا صحبت از "کودک" است آنقدر با تعریف این کلمه بازی شده است که به راحتی می توان کودکان بی دفاع این سرزمین را به لحاظ قانونی نیز خلع سلاح نمود.
نوشته بالا دلنوشته فردی است که خشم دلش را به فریاد قلم تبدیل نموده با این امید که در آینده این سرزمین هیچ کودکی در سرزمینش نباشد که مورد ظلم قرار گیرد و اگر هم قرار گرفت بستر های قانونی محکم و متقنی در صدد مجازات متناسب قانون شکنان قرار گیرد.
"مانی فانی"

فرزان چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 06:14 ب.ظ

من، محسن ، 15 سال دارم

من ، "محسن"، 15 سال دارم. طبق قانون، از امسال آدم بالغی حساب میشم. اولش باورم نشد، ولی یکی از بچه ها تبصره 1 ماده 1210 قانون مدنی رو نشونم داد و باورم شد. کلی کیف کردیم هر دومون، ولی بعدش یه جورائی دمغ شدیم. چون فهمیدیم برای این که معلوم بشه بالغ و آدم بزرگ هستیم، هیچ رقم حق و حقوقی نداریم و فقط اگه مثلا تو دعوا بزنیم کسی زخمی بشه و بعدش تو بیمارستان فوت کنه، ما رو اعدام میکنن تا ثابت بشه بالغ شدیم.
یعنی به قول ناظم مدرسه مون، صاحب "مسئولیت مدنی" شدیم، ولی " اختیار مدنی " نداریم. میگن فقط 3 سال این وضعیت طول میکشه و وقتی 18 سالم بشه ( البته اگه تا اون موقع، اعدام نشده باشم )، صاحب حق و اختیار آدم بزرگ ها هم میشم انشاءالله.
تا جائی که سوادم قد میده، همه جای دنیا میگن برای هر کسی "مسئولیت " و "اختیارات" باید متعادل، یا متوازن، یا چیزی تو همین مایه ها باشه. یعنی نمیشه که به یکی کلی اختیارات بدن ولی اصلا مسئول نباشه. بر عکسش هم نمی شه که کلی مسئولیت بارش کنن، ولی هیچ اختیاری نداشته باشه. مثلا اگه شما به رئیس جمهور بگین که تو از امسال رئیس جمهور انتخاب شدی و تا 2 سال فعلا هیچ اختیاری نداری ، و فقط باید جواب گو باشی که چرا اوضاع مماکت خرابه، و بعد از 2 سال اختیارات هم بهت میدیم، به نظرتون رئیس جمهوره چی جواب میده؟
جواب ایشون رو نمیدونم ولی جواب من این هست. بابا جون، ...من....محسن....15 سال دارم....هنوز کودکم...یا نوجوونم...هر چی که هستم، بالغ نیستم به خدا. باور کنین!
چی؟ خواهرکوچیکه ام چی؟ خب آره، اونم آدم بزرگ حساب میشه از امسال ، ولی مشکلی نیست. اون فقط 9 سالشه و هنوز چیزی راجع به مسئولیت و اختیار نمیدونه و مثل من درگیر این داستان نیست. دعوا هم نمیکنه تو خیابون و احتمال اعدامش کمه. فقط ممکنه شوهرش بدن که اونم به نظرم بهتر از اعدام شدنه.....نیست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد